محل تبلیغات شما



    

روزى که امیر کبیربسیارگریست
    
سال 1264 قمرى، نخستین برنامه‌ى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد. در آن برنامه، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبله‌کوبى مى‌کردند. اما چند روز پس از آغاز آبله‌کوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمى‌خواهند واکسن بزنند. به‌ویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویس‌ها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه ‌یافتن جن به خون انسان مى‌شود.
    
هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باخته‌اند، امیر بى‌درنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد. او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مى‌کوبند. اما نفوذ سخن دعانویس‌ها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند. شمارى که پول کافى داشتند، پنج تومان را پرداختند و از آبله‌کوبى سرباز زدند. شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مى‌شدند یا از شهر بیرون مى‌رفتند.

روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه‌ى شهر تهران و روستاهاى پیرامون آن فقط سى‌صد و سى نفر آبله کوبیده‌اند. در همان روز، پاره دوزى را که فرزندش از بیمارى آبله مرده بود، به نزد او آوردند. امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت: ما که براى نجات بچه‌هایتان آبله‌کوب فرستادیم. پیرمرد با اندوه فراوان گفت: حضرت امیر، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده مى‌شود. امیر فریاد کشید: واى از جهل و نادانى، حال، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده‌اى باید پنج تومان هم جریمه بدهی. پیرمرد با التماس گفت: باور کنید که هیچ ندارم. امیرکبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت: حکم برنمى‌گردد، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز.

    

چند دقیقه دیگر، بقالى را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود. این بار امیرکبیر دیگر نتوانست تحمل کند. روى صندلى نشست و با حالى زار شروع به گریستن کرد. در آن هنگام میرزا آقاخان وارد شد. او در کمتر زمانى امیرکبیر را در حال گریستن دیده بود. علت را پرسید و ملازمان امیر گفتند که دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالى از بیمارى آبله مرده‌اند. میرزا آقاخان با شگفتى گفت: عجب، من تصور مى‌کردم که میرزا احمدخان، پسر امیر، مرده است که او این چنین هاى‌هاى مى‌گرید. سپس، به امیر نزدیک شد و گفت: گریستن، آن هم به این گونه، براى دو بچه‌ى شیرخوار بقال و چقال در شأن شما نیست. امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست، آنچنان که میرزا آقاخان از ترس بر خود لرزید. امیر اشک‌هایش را پاک کرد و گفت: خاموش باش. تا زمانى که ما سرپرستى این ملت را بر عهده داریم، مسئول مرگشان ما هستیم. میرزا آقاخان آهسته گفت: ولى اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده‌اند.
    
امیر با صداى رسا گفت: "و مسئول جهلشان نیز ما هستیم. اگر ما در هر روستا و کوچه و خیابانى مدرسه بسازیم و کتابخانه ایجاد کنیم، دعانویس‌ها بساطشان را جمع مى‌کنند. تمام ایرانى‌ها اولاد حقیقى من هستند و من از این مى‌گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند".
 برخورد سخت امیرکبیر با فرقه بابیه 

امیرکبیر مردی دیندار بود ،وی در فرائض دینی به هیچ وجه متعصب و خشک نبود و برخلاف بیشتر رجال متدین آن زمان، روشن بینی و خوش فکری خاصی در اعتقادات دینی خود داشت. او چون می دید که خرافات وارد دین مبین شده و رعایت احکام اسلامی سست گشته است، در راه اعتلای وضع مذهبی کشور گام های بلندی را برداشت ،امیر معتقد بود که باید با مهربانی و محبت با اقلیت های دینی برخورد شود، تا آنها را از دامان دولت روس و انگلیس رها سازند، ولیکن در برخورد با فرقه بابیه که فرقه ای ضاله بود، با شدت عمل به محو آن اقدام کرد.

در نامه هایی که به شاه نوشته است، میزان اعتقاد مذهبی او مشخص می شود؛"احوال این غلام. ‏خوب است، در بالاخانه به قدر یک ساعت مشغول قیام و قعود هستم".امان از ماه رمضان که قوه تحریر و تقریر هر دو را برده است."فدَوی دو روز است روزه می گیرد[حالم] نه خوب است نه بد، راهی می رود"."إن شاءالله شما مشغول عیش و ما نوکرها مشغول تعزیه داری سیدالشهداء می‏شویم"."چون در مجلس تعزیه مشغول دعاگوئی وجود مبارک پادشاهی بود، نتوانست از روی دقت جواب عرض نماید".دو یا سه روز قبل از عاشورای سال ۱۲۸۶ (چند روز قبل از عزلش) در نامه ای به ناصرالدین شاه می نگارد:"امیرنظام در خانه خود مشغول زیارت عاشوراست".

حضور امیر کبیر در روضه سید الشهداء

این ها و نامه های دیگری با این مضمون از او، نشانگر اعتقاد والای او به مذهبش می باشد، چنانچه اشاره به نماز، روزه و رفتن به روضه سید الشهداء و.‏ کرده است ،افزون بر ویژگی های دینی، منش رفتاری و ویژگی های اخلاقی هر فرد، ساخته دوران پرفراز و نشیب زندگی اوست. خانواده ای که در آن تولد یافته است، دوستانی که هم بازی اش بوده اند، معلمانی که تربیتش کرده و مردمانی که با او سروکار داشته اند، همگی بر شخصیت انسان اثرگذارند.

امیر از نگاه بیگانگان

منشی سفارت انگلیس در تهران، شخصیت امیر و کردارش را چنین توصیف می کند:" .امیر نظام به کلی فراتر از آن بود که کسی بتواند او را به رشوه بفریبد. روزها و هفته ها می گذشت که از بام تا شام کار می کرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس می دانست. دشواری ها و نیرنگ ها نیز او را از کار، سست و دل سرد نمی ساخت. اگر امیر نظام در همه نقشه هایش کام یاب نگردید، کاستی از دانایی و نیروی کارش نبود؛ تقصیر از آنان بود که در یاری او کوتاهی کردند".

یکی از مستشاران انگلیسی می گوید: "از خصلت های ناپسند ایرانیان، "مداخل" است. این واژه به گوش ایرانیان بسیار خوشایند است. مأموران دولت تنها با مداخل خوش حال می شوند. مقرری آنان، چندان مورد توجه نیست و تنها مداخل یک شغل است که تمام حواس آنان را به طرف خود جلب می کند. میرزا تقی خان، کسی نبود که اسم مداخل و رشوه پیش او برده شود. این مرد بی طمع، تمام اصول و رشته های ناپسند را برهم زد و از بین برد و ارتکاب آن را به کلی ممنوع کرد".

توطئه انگلیسی ها

سفیر انگلستان چندین بار به امیر پیشنهاد رشوه داده بود، ولی امیر، هیچ کدام را نپذیرفت و همین موضوع، خشم سفیر را برانگیخت. سفیر بارها گفته بود: "پول هایی که برای رشوه به امیر پیشنهاد کردند و ایشان نپذیرفت، صرف کشتن وی کردند." سرانجام نیز دسیسه های انگلیس و جیره بگیرانش در دربار، بزرگ مردی را به کام مرگ فرستاد که شهادتش، مُهر ننگی بر پیشانی دشمنان زد و زندگی اش، سند افتخاری شد در دستان ملت.

عد وابستگی به بیگانه

ایران، سال های فراوانی را به یاد دارد که بیگانگان به سرمایه های ملی آن دست اندازی و در سرنوشت ایرانیان دخالت می کردند. دوران قاجارها نیز با زورگویی های انگلستان و روسیه همراه بود. میرزا تقی خان امیرکبیر از مخالفان گسترش نفوذ تاراج گرانه بیگانگان در ایران بود. او حامی استقلال ملی بود و در برابر خواسته های نابجای بیگانگان، سرسختانه مقاومت می کرد. ازاین رو، می کوشید از دادن هرگونه امتیازی به این کشورها پرهیز شود.

ایجاد رابطه با کشورهایی همچون اتریش، ایالات متحده، فرانسه و آلمان، ت دیگری برای محدود کردن وابستگی به دو دولت انگلستان و روسیه بود. یکی از نمایندگان انگلیس می گوید: "سعی من و کوشش نماینده روسیه و تلاش مشترک ما، همگی باطل است. کسی نمی تواند میرزا تقی خان را از تصمیمش بازدارد".

تلاش برای سربلندی کشور

میرزا تقی خان امیر کبیر مدت ۳ سال و دو ماه و بیست وهشت روز صدر اعظم ناصر الدین شاه قاجار را برعهده داشت و در همین مدت توانست منشا خدمات فراوانی برای کشور شود.اقدامات امیرکبیر مخالفت‌های فراوانی را از بیرون و حتی درون دربار به دنبال داشت اما امیرکبیر بی توجه به مخالفت‌ها به تغییرات زیر بنایی واساسی برای پیشبرد کشور پرداخت. ناظم الاسلام کرمانی معتقد است که "امیرکبیر یکی از کسانی بود که سبب شد مردم ایران در راه تمدن قدم گذارند".

توصیفات امام(ره) و مقام معظم رهبری از امیرکبیر

" سال بدى بود براى اینکه مفتضح شد هیئت حاکمه؛ مفتضح شد دستگاه جبار؛ و ما نمىخواستیم. ما نمىخواهیم که مملکت ما در خارج معرفى بشود که همچو عناصر خبیثى سرِکارند؛ ما نمىخواستیم این را. ما مىخواهیم که مملکت ما از آن نقطه اولىاش تا آن آخرش، جورى باشند، طورى سلوک بکنند که مایه افتخار یک مملکتى باشد. بگویند آقا، ما امیرکبیر داریم ."(بخشی از بیانات حضرت امام(ره) علیه رژیم ستمشاهی در مسجد اعظم قم، در تاریخ 12 اردیبهشت سال 1342 )

 


 

امیرکبیر: سدی در مقابل بهائیت

امیرکبیر: سدی در مقابل بهائیت

Posted By: نویسنده یکon: نوامبر 25, 2016In: بهائیتNo Comments

چاپ Email

پایگاه خبری فرقه: محمدتقی فراهانی ملقب به امیرکبیر از رجال ی مهم و شناخته شده در عصر قاجار می باشد. وی از جمله افرادی بود که توانست به واسطه هوش، ذکاوت و توانایی ی مورد توجه ناصرالدین شاه قرار گرفته و از سوی وی به منصب صدراعظمی منصوب گردد. البته انتصاب به این سمت، مرهون عوامل دیگری چون آشنایی و نزدیکی شاه به امیر نیز بود که به دوران ولیعهدی ناصرالدین شاه بازمی گشت. این نزدیکی باعث شده بود تا ناصرالدین شاه به واسطه برخورداری امیر از برخی ویژگیهای خاص او را گزینه مناسبی جهت صدارت بداند. با این توضیحات به برخی از این دلایل و ویژگیها که تا حدی متأثر از شرایط ی و اجتماعی آن دوران نیز بود پرداخته می شود.

محمدتقی فراهانی از کودکی تا صدارت
محمد تقــی فراهانی، در سال 1222 ه.ق در شهر هزاوه فراهان دیده به جهان گشود. وی بخشی از دوران کودکی خود را در خانواده قائم مقام سپری کرد. امیر، از همان زمان، آثار هوش و ذکاوت خود را به نمایش گذاشت و همین موضوع باعث توجه قائم مقام نسبت به او گردید. از این رو قائم مقام تلاش کرد تا از همان دوران، امور ت را به او آموخته و او را با دنیای ت و ملازمات آن آشنا سازد. امیر بعد از مدتی به فعالیتهای متعددی همت گماشت، و در آغاز جوانی، فرمان مستوفی گری یافت. اما بی شک مهمترین سمت ی او، مقام صدارت بود که به دلایلی چند از سوی ناصرالدین شاه به آن مقام منصوب گردید که برخی از این دلایل در زیر مورد اشاره قرار می‌گیرند.

دوستی و نزدیکی ناصرالدین شاه و صدراعظم
امیرکبیر رسماً در سال 1264 ه.ق با حکم ناصرالدین شاه، به مقام صدارت منسوب شد. وی تا قبل از صدارت، سه وظیفه مهم ی را انجام و لیاقت خود در این زمینه را اثبات نموده بود. این سه وظیفه در رابطه با روسیه، ایروان و ارزنه الروم بود. در سفر روسیه در زمره دبیران بود، در سفر ایروان که ناصرالدین شاه ولیعهد را جهت ملاقات با تزار روسیه همراهی می نمود، وزارت نظام آذربایجان را نیز بر عهده داشت و زمانی که به سفارت ارزنه الروم برگزیده شد، با مقام وزارت، به نمایندگی مختار دولت در آن کنفرانس شرکت جست.»1

همراهی و نزدیکی امیرکبیر به ولیعهد، ضمن ایجاد موجبات دوستی و الفت این دو، باعث شد تا مقدمات جلوس ناصرالدین شاه ولیعهد، به تخت سلطنت توسط امیر فراهم گردد. امیر نقش مهمی در تسهیل امور جهت پادشاهی ناصرالدین شاه داشت. از این رو ناصرالدین شاه نیز در ازای خدمات امیرکبیر، وی را به مقام صدرات می رساند. میرزا تقی خان، ابتدا توسط ناصرالدین شاه به امیرنظام و سپس امیرکبیر و اتابک اعظم ملقب می‌گردد. بنابراین می توان یکی از دلایل ناصرالدین شاه در اعطای مقام صدارت به امیر را در وهله اول شناخت او و نزدیکی و الفت این دو دانست. امیرکبیر طی همراهی خود با ناصرالدین شاه در جریان اتفاقات و یا سفرهای خارجی به خوبی توانسته بود کاردانی و شایستگی اش را به اثبات رساند.

افزایش قدرت مرکزی و مبارزه با قدرتهای محلی
عامل دیگر در انتصاب امیر به سمت صدراعظمی، مبارزه با قدرتهای محلی جهت افزایش قدرت مرکزی بود. البته این موضوع نیز به شناخت ناصرالدین شاه از امیرکبیر بازمی گشت، ناصرالدین شاه، امیر را گزینه مناسبی جهت مقابله با جنبشهای محلی می دانست. این جنبشها که خود را در شکل شورشهای محلی نیز نشان می داد، محصول دوران محمدشاه بود. در این دوران سیستم ی کشور مانع از روی کار آمدن افراد لایق و در نتیجه افزایش اعتراضات و شورشهای محلی می گردد. در مقابل گروهها و جنبشهای جدیدی شکل می گیرند که تا حدی مستقل از دولت و گاه بر ضد قدرت مرکزی دولت عمل می کردند. یکی از این گروهها، اشرافیت تنبلی بود که در واقع ثمره زن پرستی و بلهوسی فتحعلیشاه به‌شمار رفته و تعدادشان بر اثر بروز جنگهای داخلی بیشتر شده بود»2 و در زمان ناصرالدین شاه نیز بر تعداد آنان افزوده گردید.

از سویی تغییر و تحولات ی و اجتماعی که بخشی از آن متاثر از تحولات جهانی بود، منجر به تغییرات و جابه جاییهای قدرت میان دولت و ملت نیز شده و بر قدرت و نفوذ قشرها و گروه هایی چون بازرگانان و تجار نیز تأثیر نهاده بود. از این رو به‌تدریج شاهد شکل گیری طبقه بازرگانان و تجاری هستیم که مستقل از دولت و گاه بر علیه قدرت مرکزی عمل می کردند. این موضوع می توانست برای دولتهای مطلقه و یا مستبد، به عنوان یک تهدید تلقی گردد.

ناصرالدین شاه، امیر را گزینه مناسبی جهت مقابله با جنبشهای محلی می دانست. این جنبشها که خود را در شکل شورشهای محلی نیز نشان می داد، محصول دوران محمدشاه بود. یکی از این گروهها، اشرافیت تنبلی بود که در واقع ثمره زن پرستی و بلهوسی فتحعلیشاه به‌شمار رفته و تعدادشان بر اثر بروز جنگهای داخلی بیشتر شده بود.»

از این رو ناصرالدین شاه با درک این موضوع، خود را وارث مشکلاتی می دید که می توانست قدرت مرکزی را با تهدید و اختلال مواجه نماید. چنین وضعیتی، وجود صدراعظمی مقتدر همچون امیرکبیر را ایجاب می کرد. چنانچه در دوره ناصرالدین شاه فتنه محمدحسن خان سالار در خراسان که از اواخر ایام سلطنت محمدشاه شروع شده و تا دوره ناصرالدین شاه نیز امتداد داشت و اگر جلادت و کفایت میرزا تقی خان امیرکبیر نبود؛ بیم آن می‌رفت که آتش فتنه آن غالب نقاط ایران را بگیرد.»3

برخورد با بهائیت، عامل استحکام قدرت مرکزی
گذشته از این عوامل، حکومت ناصرالدین شاه با آشوب و بلواهای فرقه تازه تأسیس بهائیت نیز مواجه بود. تأسیس و یا شکل گیری فرقه بهائیت ریشه در اواخر سلطنت محمدشاه قاجار داشت. در آن دوره، بهائیان با ایجاد آشوب و بلواهایی، درصدد طرح خواسته ها و نیز تضعیف قدرت مرکزی بودند؛ اما محمدشاه بدون برخورد جدی با این فرقه، آنها را به حال خود رها کرده بود. موضوع بهائیان در دوره سلطنت ناصرالدین شاه نیز ادامه یافته و پیروان این فرقه در بعضی شهرها سر به شورش برداشتند. چنانچه در شهرهای شمال و شمال غربی، فتنه باب مثل سرطانی بجان کشور افتاده بود، ملا حسین بشرویه فتنه وسیعی در خراسان به راه انداخته بود، در زنجان یکی دیگر از پیروان باب به نام محمدعلی زنجانی، قیام کرد و مدتی طولانی در شهر آتش و خون به راه انداخته بود.»4

در مازندران و دژ شیخ طبرسی نیز ملاحسین بشرویه باب فتنه را گشوده بود.»5حتی در دوره ای نیز گفته شد گروهی از بهائیان تهران، درصدد بودند تا ناصرالدین شاه و امیرکبیر را به قتل رسانند. در این شرایط که خطر هرج و مرج و آشوب، قدرت مرکزی را با تهدید مواجه ساخته و بسیاری از شهرها دچار ناآرامی بودند، امیرکبیر به مقابله و سرکوب بهائیان و رهبران آن پرداخت. این موضوع در تداوم و استحکام جایگاه صدارت امیرکبیر و جلب توجه ناصرالدین شاه تأثیر بسزایی داشت. در واقع می توان گفت امیرکبیر با ایجاد هر اوضاع و احوالی که منجر به تضعیف قدرت کشور می شد مخالفت می کرد»6 تحت این شرایط می توان گفت، وضع بحرانی مملکت تفویض این اختیارات اضطراری را تا اندازه زیادی جایز می ساخت.»7

مبارزه با مداخلات کشورهای بیگانه
کاستن از نفوذ کشورهای خارجی روسیه و انگلیس، از دیگر عواملی بود که شاه را متمایل به انتخاب امیر برای صدرات می نمود. قدرت و دخالتهای روزافزون انگلیس و روسیه که در طول حکومت قاجار تداوم داشت، در دوره ناصری نیز بر بسیاری از امور داخلی و خارجی سایه افکنده بود. علیرغم برخی از نظراتی که در باب تمایل امیرکبیر به انگلیس از سوی برخی تحلیلگران مطرح می شود؛ واقعیت آن است که وی مخالف مداخلات بیگانگان بوده و در پی اتخاذ تی مستقل در امور داخلی و خارجی بود. امیر در دوران صدارت خود تلاش زیادی جهت قطع ایادی عمال وابسته به انگلیس و روسیه نمود. چنانچه در یکی از موارد مستمری پسران سیدمصطفی شوشتری را که از عمال انگلستان بودند، قطع کرد و یا در موردی دیگر با خودسر های میرزا آقاخان نوری مخالفت نمود.

میرزا آقاخان نوری، فردی بود که سوابق الفت او شاه و روابط حسنه او با سفارت انگلیس، بر همه روشن بود و به همین اتهامات نیز به کاشان تبعید شده بود. وی با توطئه سفارت انگلیس، بدون کسب اجازه از مقامات مربوطه، به پایتخت مراجعه کرده و برای ارعاب مخالفین یکراست به سفارت انگلیس رفته بود. در این شرایط امیرکبیر برای زهر چشم گرفتن از مخالفین و کسانی که با حمایت کشورهای خارجی درصدد احراز مقام یا برهم زدن نظم کشور بودند، فرمانی از شاه خطاب به میرزا آقاخان نوری گرفت، که فوراً به تبعیدگاه خود بازگردد. گرچه در نهایت نوری به کمک سفارت انگلیس و روس، به تبعیدگاه خود نرفت و امیر به دلیل آنکه غیر از امارت نظام سمت دیگری نداشت، نتوانست مقاومت بیشتری در برابر دول خارجی نماید، اما بارها به مخالفت با مداخلات آنها برخاسته و در برابر آنان مقاومت نمود.8

به عبارتی می توان گفت، بخشی از تلاشها و اقدامات ی امیر معطوف به محدود ساختن قدرت و نفوذ کشورهای خارجی بود، در واقع اقدامات او که به ضرر منافع شخصی رقبایش و دول خارجی بود دشمنان او را برانگیخت تا او را از صدارت برانداختند و فرمان قتل او را به هر ترتیبی که بود از شاه بگیرند.»9 البته برخی نیز معتقدند ناصرالدین شاه نیز از موضوع قدرت یافتن امیرکبیر بیمناک بوده و به او مظنون گشته بود، با این حال نقش اساسی در تحریک شاه نسبت به امیر را دول خارجی و کسانی که از اقدامات امیر متضرر شده بودند، ایفا کرده و باعث شدندتا فرمان قتل وی توسط پادشاه صادر گردد.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران

 


 

مجموعه ارزشمندی از اسناد مربوط به "میرزا تقی خان فراهانی" معروف به امیرکبیر، در مرکز اسناد آستان قدس رضوی نگهداری می‌شودکه از این مجموعه تعداد چهار برگ سند معتبر با مهر و دستخط اوست.

  •  
  •  

اتمام حجت امیرکبیر با ناصرالدین‌شاه+ عکس

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، سالم حسین زاده سورشجانی، سرپرست اداره اسناد این سازمان با بیان این مطلب گفت: این اسناد مربوط به سالهای 1264 و 1268 هجری قمری است که امیر کبیر صدراعظمی ایران را در زمان ناصرالدین شاه قاجار برعهده داشته است.

وی افزود: یکی از اسناد، نامه شخصی امیرکبیر به "ناصرالدین شاه" قاجار در سال 1267 قمری است که در آن به صراحت عنوان شده "با امروز و فردا کردن و طفره رفتن کار سلطنت پیش نمی‌رود".

سرپرست اداره اسناد آستان قدس رضوی اظهار کرد: سند دیگر نامه‌ای با مهر امیرکبیر مربوط به اعزام "میرزا موسی مستوفی"؛ از مستوفی های امور دیوانی کشور، به خراسان است. در این نامه امیرکبیر خطاب به وزیر خراسان؛ "محمد ناصرخان سردار پیشکار و وزیر خراسان " مسئولیت امور دیوانی خراسان قدیم را به میرزا موسی مستوفی سپرده و سفارش وی را به وزیر خراسان کرده است. دو سند دیگر نامه‌ای با دستخط و مهر امیرکبیر درباره نیروهای نظامی است که در زمان شورش سالارالدوله فرزند "آصف الدوله" در خراسان که سه سال به طول انجامید، نوشته شده است.

حسین زاده تصریح کرد: یکی از این اسناد مربوط به نامه امیرکبیر به مباشران دیوانی و حاکمان شهرهای مسیر تهران – مشهد در سال 1266 قمری است که در آن امیرکبیر دستور تامین سیورسات و حقوق نیروهای نظامی که از قزوین به خراسان در حرکت بودند را داده است. در نامه دوم امیرکبیر به مباشران و حاکمان شهرهای مسیر تهران- مشهد دستور داده است که جیره و سیورسات و حقوق نیروی سواره نظام شاهسون به فرماندهی "صفرعلی خان" را تامین کنند.

وی با اشاره به غنای مرکز اسناد آستان قدس رضوی اظهار کرد: وجود 13 میلیون برگ سند تاریخی دوره صفویه تا عصر حاضر در مرکز اسناد آستان قدس رضوی، شهر مشهد را به قطب سندپژوهی و پژوهش‌های تاریخی تبدیل کرده است.

انتهای پیام/                           

 


 

 

شخصی شکایتی از گماشتگان امیر, به نزد شیخ عبدالرحیم(قاضی شهر تهران) برد.
شیخ پیغامی به امیر رساند که : دایره ی شرع وسیع است.میل مبارک چیست تا حکم همان شود؟
چون مامور پیغام را به امیر گفت, امیر در او چنان به غضب نگاه کرد که مامور با لباس خیس به نزد شیخ بازگشت.
چون شیخ مامور را دید, برای عذرخواهی به نزد امیر رفت.امیر نه برخاست و نه با او هم کلام شد.
شیخ از خانه ی امیر بیرون رفت و تا پایان عمر, خانه نشین شد.

153770_201

مطالب خواندنی:

 


 

عصر امیرکبیر یکی از دوران های پرماجرا و مهم تاریخ ایران به شمار می رود. ظهور امیرکبیر در این قسمت از تاریخ کشور ما، باعث شگفتی بسیاری از دولت ها و ملت ها شد.

دیدگاهی چند در مورد امیرکبیر

دیدگاهی چند در مورد امیرکبیر

 

نویسنده: عباس رمضانی



 

عصر امیرکبیر یکی از دوران های پرماجرا و مهم تاریخ ایران به شمار می رود. ظهور امیرکبیر در این قسمت از تاریخ کشور ما، باعث شگفتی بسیاری از دولت ها و ملت ها شد. عمده این شگفتی ها و در واقع تأثیرات، به اصلاحات امیرکبیر در زمینه های گوناگون مربوط می شود. برنامه های امیر برای نجات مردم و کشور ثمربخشی آن ها، تعجب همگان را برانگیخت و سبب شد تا افراد خارجی و حتی خود ایرانیان نظرات و قضاوت هایی در رابطه با امیرکبیر مطرح نمایند. به همین دلیل ابتدا نقطه نظرات برخی از ایرانیان درباره امیرکبیر مطرح می شود و سپس نظر بعضی از افراد خارجی ذکر خواهد شد.
این نظرات علاوه بر این که تا حدودی چهره واقعی امیرکبیر را نشان می دهد، اهمیت تاریخ را در نشر واقعیت ها می رساند. امیرکبیر پس از رسیدن به مقام صدارت در کمترین زمان، بزرگترین کارها را انجام داد. اقدامات وی دورنمای روشنی داشت که در صورت تداوم صدارتش، ایران را از حیث علوم و فنون، صنعت، توسعه کشاورزی، فرهنگ، اقتصاد و ت، در زمره بزرگترین کشورهای جهان قرار می گرفت.

الف- نظر بعضی از ایرانیان

1. ناظم الاسلام کرمانی

وی نویسنده کتاب تاریخ بیداری ایرانیان است و درباره امیرکبیر گفته است:
دوست و دشمن او را از نوادر دهر شمرده اند و از خلقت فوق العاده دانسته و کاهای امیر نظام را تربیت و انتظام قشون و اصلاح حال و کار دفتر و مالیه که خرج، دو کرور اضافه بر دخل بود و عمارت و مرمت خرابی های دیگر که به زودی محال می نمود و همه در یکی دو سال صورت گرفت، گواه و دلیل بزرگی اوست (1)».

2. ظل السلطان

شاهزاده ظل السلطان فرزند ناصر الدین شاه است و پس از مرگ امیرکبیر، ناصر الدین شاه یکی از دختران امیر را به ازدواج او درآورد. ظل السلطان در کتاب خود می نویسد:
ولی از روی انصاف بگویم و خدا را به شهامت می طلبم که در مقام آن مرد نمک به حلال یکتا، غلو نکردم. از خواجه نظام الملک مرحوم، وزیر مشهور و معروف سلاجقه و صاحب ابن عباد وزیر مشهور معروف دیالمه و پرنس بیسمارک و لرد پالمرستون و ریشیلو وزیر مشهور لویی سیزدهم فرانسه و پرنس کارچه کف روس، به حق حق به مراتب با عرضه تر و بهتر بود (2)».
و در جای دیگر می گوید:
میرزا تقی خان امیرکبیر در اوایل دولت، مدرسه برپا کرد و ترتیب قشون داد، در شهرها قراول خانه ساخت، چاپارخانه دایر نمود، رومه راه انداخت، سرش را بیچاره در این راه داد (3)».

3. میرزا عیسی قائم مقام فراهانی

وی پدر میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی است که در بخش های اول درباره او توضیحاتی داده شد. این شخص درباره امیرکبیر چنین گفته است:
حقیقت، من به کربلایی قربان حسد بردم و بر پسرش می ترسم. این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذارد (4)».

4. میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی

میرزا ابوالقاسم فرزند عیسی قائم مقام است. وی در تعلیم و تربیت امیرکبیر نقش عمده ای داشته است و مدتی هم صدراعظم محمد شاه قاجار بوده که راجع به وی در بخش چهارم توضیحات بیشتری داده شده است. میرزا ابوالقاسم قائم مقام فراهانی درباره امیرکبیر می نویسد:
او در حکم فرزند من است، طمع و توقع این که از دهات من بخورد و ببرد، ندارد. کوچک دل و متعارف و خوش زبان است (5)».

5. دکتر فریدون آدمیت

مرحوم آدمیت، مؤلف کتاب امیرکبیر و ایران است که کامل ترین کتاب هایی است که در رابطه با میرزا تقی خان امیرکبیر به رشته تحریر درآمده است. وی در خصوص امیر می گوید:
اهمیت مقام تاریخی امیر به سه چیز است: نوآوری در راه نشر فرهنگ و صنعت جدید، پاسداری هویت ملی و استقلال ی ایران در مقابله با تعرض غربی، اصلاحات ی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاقی مدنی (6)».

6. میرزا آقاخان نوری

این شخص، صدراعظم بعد از امیرکبیر است، که درباره او در بخش هفتم مطالبی بیان شد. نظر میرزا آقاخان در مورد امیرکبیر را می توان از نامه ای که به برادرزاده اش در فارس نوشته، دریافت. وی نوشته است:
حالت امروز ایران دخلی به شلوغ کاری و هرزگی ایران عهد حاجی میرزا آقاسی غیر مرحوم ندارد. کار، نظم و حساب به هم رسانیده (7)».

7. محمود حکیمی

محمود نویسنده کتاب تاریخ روابط ی ایران و انگلیس است و علاوه بر آن، کتاب های دیگری نیز دارد. وی در همین کتاب پیرامون امیرکبیر چنین نوشته است:
خدا نبخشد کسانی را که باعث قتل امیرکبیر شدند، والا با بودن او نفوذ روس و انگلیس، برای همیشه در آسیای مرکزی از بین می رفت. در آن زمان ممالک آسیای مرکزی، محتاج به یک مرد مقتدری بود که تمام آن ها را تحت کلمه اسلام متحد نموده و وطنشان را از دستبرد اجانب حفظ کند. اگر صدارت او ده سال طول کشیده بود، نفوذ ی دولت انگلیس در این ممالک برای همیشه از میان می رفت. وی مورخ بود و تلاش می کرد تا بیشتر وقایع را به نفع پادشاهان و درباریان بنویسد و از جهت مورخ درباری بود. در بعضی از نوشته هایش (8) نیز بر ضد امیرکبیر سخن رانده، وی در بسیاری از موارد نیز حقایق را بیان نموده است. در کتابش صدرالتواریخ» می نویسد:
در عهد امیر چنان نظمی به کار برد که گرگان را از گوسفندان هراس بود و جمیع رعایا به بودن امیر راضی بودند ولی اعیان مملکت چون مجال تعدی و خودسری نداشتند، به عزل او کوشیدند و آخر پشیمان شده، قدر و مرتبه امیر را شناختند که بقا و دوام او باعث نظام ملک و ملت بود (9)».

ب- نظر بعضی از شخصیت های خارجی در مورد امیرکبیر

1. رابرت گرانت واتسون

وی وقایع نگار دولت انگلیس بود که مدتی در ایران حضور داشت و اطلاعات خود را در رابطه با اوضاع ایران در کتابی تحت عنوان تاریخ ایران» ثبت و آن را به چاپ رساند. او در رابطه با امیرکبیر معتقد است:
فوق العاده ترین و حتی شگفت انگیزترین جنبه اخلاقی امیرکبیر، همان فساد ناپذیری مطلق وی بود (10)».
در جای دیگر می افزاید:
امیر نظام به همان اندازه پرکار بود که غیرت مسؤولیت داشت. روزها و هفته ها می گذشت که بام تا شام کار می کرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس می دانست. دشواری ها و نیرنگ ها نیز او را سست و دل سرد نمی ساخت (11)».

2. کُلُنل جستین شیل

کلنل وزیر مختار انگلیس در زمان ناصر الدین شاه بود و یکی از دشمنان سرسخت امیرکبیر به شمار می رفت، ولی با این همه مخالفت در مورد امیرکبیر اظهار داشته است:
پول دوستی که خوی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است. به رشوه و عشوه کسی فریفته نمی شود (12)» و در جای دیگر گفته: امیر جز نیکبختی وطنش چیزی نمی خواهد (13)».

3. لیدی شیل

خانم ماری شیل معروف به لیدی شیل، همسر کلنل شیل وزیر مختار انگلیس بود که در زمان حضور شوهرش در ایران زندگی می کرد. وی خاطرات خود از ایران را تنظیم و به صورت یک کتاب چاپ کرد. او درباره امیرکبیر می نویسد:
میرزا تقی خان امیرکبیر، صدر اعظم ایران از خیلی جهات مرد برجسته ای به شمار می آید. یکی از آرزوهای بزرگ او این بود که مقام ایران را در بین خانواده ملل، ترقی دهد و این مملکت را از قید اسارتی که به نظر او از جانب سه قدرت بزرگ همسایه اش در آن گرفتار بود، رهایی بخشد (14)».

4. فرانت

این شخص کاردار سفارت انگلیس در تهران بود و ضمن بررسی دوره چهار ماهه اول صدارت امیرکبیر نوشت:
امیر سخت مشغول اصلاح خطاکاری های دولت زمان محمد شاه است (15)».

5. استیونس

وی کنسول انگلیس در تبریز بود که نظرش در رابطه با امیرکبیر خواهد آمد:
نظمی که امیر نظام برقرار کرد. و عدالتی که با آن همه رنج و سختی بنیان گذارده بود، رو به تباهی می رود و آشفتگی زمان حاج میرزا آقاسی جای گزین آن می شود. عامه مردم قدر امیر را می شناسند و بر مرگش اسف می خورند. شاه تا زنده است، باید بر فقدان او افسوس بخورد (16)».

6. دکتر پولاک یا پلاک»

دکتر یاکوب ادوارد پولاک، دارو ساز و پزشک اتریشی بود که به دعوت میرزا تقی خان امیرکبیر، برای تدریس در مدرسه دارالفنون به ایران آمد و در مدرسه، علم طب و جراحی تدریس می کرد. وی پزشک مخصوص ناصر الدین شاه هم بود. این دکتر درباره امیرکبیر می نویسد:
از نظر ت خارجی، همّ امیر همه مصروف آن بود که هر نوع نفوذ و دخالت خارجی را در امور ایران طرد و حتی المقدور مرزهای مملکت را به صورت اصلی احیا و تحکیم کند، منتهی وی به خوبی نقاط ضعف حکومت حاضر را می شناخت و در نتیجه همه را از پیچیده کردن کارها برحذر می داشت (17)».

7. رابرت کرزن

کرزن منشی مخصوص سفیر انگلیس در عثمانی بود. او همان کسی است که دبیر نمایندگی انگلیس را در کنفرانس ارزنه الروم بر عهده داشت. رابرت کرزن در مورد امیرکبیر اظهار داشته است:
میرزا تقی متهم به هیچ جنایتی نبود، که این چنین ناجوان مردانه به دست شاه کشته شد. او با این عمل به دست خود یکی از بهترین و شرافت مندترین عناصر مملکت را به تحریک عوامل فاسد و اطرافیان فرومایه خویش از میان برداشت.»()

8. سرپرسی سایکس

باغ فین داستان رقت آوری دارد، و در انظار مردم بدشگون است، زیرا در حمام متصل به همین باغ بود که رگ های میرزا تقی خان را قطع نمودند و آن وزیر عالی مقام را که می خواست شروع به اصلاحات نماید و شالوده ارتشاء و اختلاس را از بُن براندازد، به قتل رسانیدند. (19)

پی نوشت ها :

1. تاریخ بیداری ایرانیان، ناظم الاسلام کرمانی، ج1، انتشارات امیرکبیر، ص 51.
2. همان.
3. همان.
4. جامعه شناسی نخبه کشی، علی رضا قلی، نشر نی، ص 110.
5. داستان هایی از زندگی امیرکبیر، محمود حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 36.
6. امیر کبیر و ایران، فریدون آدمیت، انتشارات خوارزمی، ص 215.
7. سه مرد تاریخ ساز، مجتبی فیروزآبادی فراهانی، انتشارات اوستا فراهانی، ص 273.
8. داستان هایی از زندگی امیرکبیر، محمود حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 178.
9. همان، ص 97.
10. داستان هایی از زندگی امیرکبیر، محمود حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 113.
11. همان، ص 107.
12. جامعه شناسی نخبه کشی، علی رضا قلی، نشر نی، ص 112.
13. همان.
14. داستان هایی از زندگی امیرکبیر، محمود حکیمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص 219.
15. همان، ص 166.
16. همان، ص 176.
17. همان، ص 224.
. همان، ص 254.
19. سفرنامه سرپرسی سایکس یا ده هزار میل در ایران، ترجمه حسین سعادت نوری، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ص 209.

منبع: رمضانی، عباس؛ (1385)، امیرکبیر، تهران: انتشارات ترفند، چاپ پنجم1387.

 


 

 

  •  سالروز درگذشت میرزا محمد تقی‌خان فراهانی» مشهور به امیرکبیر

میرزا محمد تقی‌خان فراهانی» مشهور به امیرکبیر، یکی از صدراعظم‌های ایران در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار بود.

زندگی نامه امیرکبیر

اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او دنبال شد. مدت صدارت امیرکبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. وی بنیان‌گذار دارُالفُنون بود که برای آموزش دانش و فناوری‌های نو به فرمان او در تهران پایه‌گذاری شد. هم‌چنین انتشار رومهٔ وقایع اتفاقیه از جمله کارهای وی به‌شمار می‌آید.

امیرکبیر پس از این که با دسیسهٔ اطرافیان شاه از جایگاه خود برکنار و به کاشان تبعید شد، در حمام فین به دستور ناصرالدین‌شاه و توسط حاجب‌الدوله به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شده ‌است.

میرزا محمدتقی خان امیرکرزاتقی خان طی سالهای آتی بیش‌از‌پیش در انجام امور دیوانی و غیره لیاقت و شایستگی نشان داد و در اواخر دوران سلطنت فتحعلی‌شاه در دستگاه محمدخان زنگنه امیرنظام و پیشکار آذربایجان وارد خدمت شد.

چند سال بعد و در ۱۲۵۳ قمری میرزا محمدتقی وزیر نظام آذربایجان گردید. میرزا محمدتقی که اینک به امیرنظام ملقب شده بود در ۱۶ شوال ۱۲۵۳ به همراه ناصرالدین میرزا ولیعهد عازم روسیه شد و در ارمنستان (ایروان) با نیکلای اول تزار روسیه ملاقات کرد.

از مهمترین مأموریتهای ی امیرنظام در دوران سلطنت محمد شاه ریاست نمایندگی دولت ایران در کمیسیون صلح ارزنه‌الروم بود که به عنوان وکیل تام الاختیار” ایران در ماه صفر ۱۲۵۹ آغاز شد و به‌رغم تمام مشکلاتی که بروز کرد پس ‌از چهار سال که از اقامت امیرکبیر در عثمانی سپری می‌شد قرارداد صلح مطلوبی با عثمانی به امضا رسید.

پس از عقد قرارداد صلح در ۱۶ جمادی الثانی ۱۲۶۳ امیرنظام سخت مورد تشویق و تفقد محمدشاه قرار گرفت. امیرنظام که از سالها قبل با ناصرالدین میرزا الفت و نزدیکی پیدا کرده بود پس از فوت محمدشاه مقتدرانه مقدمات و اسباب بر تخت نشستن ناصرالدین شاه را فراهم آورد و در ۱۴ شوال ۱۲۶۴ سلطنت ناصرالدین شاه را اعلام کرد.

اصلاحات امیرکبیر

امیرنظام که با آغاز سلطنت ناصرالدین شاه منصب صدراعظمی یافته بود در ۲۲ ذیقعده ۱۲۶۴ علاوه بر لقب امیرنظامی به القاب امیرکبیر اتابک اعظم نیز مفتخر شد.

امیرکبیر مدت کوتاهی پس از صدارت اصلاحات ی، امنیتی، مالی، اقتصادی و فرهنگی اش را آغاز کرد و در این میان ایجاد امنیت و پایان دادن به شورشها و یاغی گریها و نیز اصلاحات مالی و جلوگیری از اجحافات پیدا و پنهان صاحبان قدرت و نفوذ را در اولویت برنامه های خود قرار داد و مدت کوتاهی پس از صدارت نشان داد که قصد دارد از نفوذ و دخالت بیگانگان (روس و انگلیس) در امور مختلف کشور بکاهد.

از جمله اقدامات مهم امیرکبیر پایان دادن و سرکوب شورش محمدحسن خان سالار فرزند اللهیارخان آصف الدوله در خراسان (در نوروز ۱۲۶۶ ق) بود. در همان حال امیرکبیر ضمن نظم بخشیدن بر امور دستگاه سلطنت و حکومت و کنترلی که بر اعمال و رفتار دیوانیان، شاهزادگان، خاندان سلطنت، رجال و صاحبان قدرت و غیره اعمال می‌کرد اصلاحات گسترده ای در امور اداری کشور به عمل آورد و با ریشه‌کن کردن بسیاری از مفاسد اداری و مالی در اداره امور کشور نظمی نو پدید آورد؛

بگذریم از این که اقدامات اصلاحی امیرکبیر برخی از مهمترین دیوانیان و صاحبان نفوذ و قدرت را با او دشمن کرد. از دیگر اصلاحات امیرکبیر بازسازی ارتش و قشون و پایه‌گذاری نظمی نو در نیروی نظامی کشور بود. آگاهان و ناظران امور در همان روزگار از سازمان نظامی جدیدی که امیرکبیر پایه گذاری کرد سخت تمجید و تحسین می‌کنند.

از دیگر اقدامات امیرکبیر ایجاد چاپارخانه، تذکره خانه (اداره گذرنامه)، بنای بازار و تیمچه و سرای امیر در تهران، تأسیس سازمان اطلاعاتی – جاسوسی و خبررسانی و خفیه‌نویسی بود که در دوران صدارت او بسیار کارآمد عمل می‌کرد. امیرکبیر همچنین تلاشهای بسیاری برای اصلاحات قضایی و به تبع آن از میان برداشتن رسم بست‌نشینی انجام داد که در موارد بسیار، روندی انحراف‌‌آمیز یافته بود.

بیوگرافی امیرکبیر

از مهمترین اقدامات امیرکبیر تأسیس دارالفنون بود که پس از تلاشهای بسیار در ۵ ربیع‌الاول ۱۲۶۸و فقط ۱۳ روز قبل از قتل امیرکبیر افتتاح شد. امیرکبیر در همان دوران کوتاه صدارت (۱۲۶۴─ ۱۲۶۸ قمری) گامهای استواری برای توسعه اقتصادی و صنعتی کشور و نیز رشد اقتصاد تجاری کشور برداشت و برای مثبت شدن تراز بازرگانی خارجی ایران تلاشهای فراوانی انجام داد.

انتشار رومه وقایع‌اتفاقیه، تلاش برای ترجمه و انتشار کتب از دیگر اقدامات امیرکبیر بود. امیرکبیر که خود فردی مذهبی بود در ارتقاء شأن و منزلت علما و ون کوشید. به‌ویژه نقش برجسته امیرکبیر در سرکوب شورش باب و از میان برداشتن فتنه ‌بابیه که با محاکمه و اعدام سید علی‌محمدباب به‌پایان رسید، روابط امیرکبیر و علمای دینی را بیش‌از‌پیش تحکیم بخشید.

وطن‌دوستی و مخالفت شدید امیرکبیر با نفوذ کشورهای خارجی در ایران، تلاش برای برقراری عدالت و امنیت، جلوگیری از شکنجه و آزار متهمان و مجرمان، جلوگیری از پناهندگی جنایتکاران و مجرمین ی و غیره در سفارتخانه‌های خارجی و تلاش برای قطع ارتباط جاسوسی – اطلاعاتی اتباع داخلی برای نمایندگان خارجی از دیگر اقدامات اصلاح گرانه امیرکبیر در طول دوران کوتاه (چهار ساله) صدارت بود.

امیرکبیر که از همان آغاز صدارت سخت مورد حمایت و اعتماد ناصرالدین شاه قرار گرفته بود در روز جمعه ۲۲ ربیع‌الاول ۱۲۶۵ با ملک‌زاده خانم عزت‌الدوله خواهر تنی شاه ازدواج کرد. امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با جان‌جان خانم” دختر حاج شهبازخان (عموی امیرکبیر) بود. به نوشته دکتر پولاک، امیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده و جان جان خانم” حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشت.

دومین همسر امیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدین‌شاه بود که ملک‌زاده خانم” نام داشت و به عزت‌الدوله ملقب بود که در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ (۲۲ ربیع‌الاول ۱۲۶۵ قمری) با وی ازدواج کرد. او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد ازدواج امیر در آمد. امیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده است.

این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این معنا از نامه‌ای که امیر به پادشاه نوشته است بر می‌آید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمی‌خواستم در این شهر صاحب خانه و عیان شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم.

تلاشهای اصلاحگرانه امیرکبیر مدتی طولانی تداوم نیافت و در حالی که ت خارجی مستقل امیرکبیر و تلاشهای جدی او برای قطع نفوذ و دخالت روس و انگلیس می‌رفت تا طلیعه آغاز عصر نوینی در کشور شود، توطئه‌های نمایندگان ی این دو کشور و همگامی بدخواهان پیدا و پنهان داخلی امیرکبیر با ت بیگانگان به‌تدریج موجبات رنجش و سپس نومیدی و خشم ناصرالدین شاه را از او فراهم آورده از صدارت اعظمی و دیگر مشاغل اداری و نظامی‌اش معزول کرده و به شهر کاشان تبعید کرد.

بدین ترتیب با دسیسه بیگانگان و همدستی و خیانت گروهی از عوامل اثرگذار داخلی، ناصرالدین شاه، حاجی علی مراغه ای (حاجب‌الدوله) را مأمور قتل امیرکبیر کرد.

میرزا محمدتقی خان امیرکبیر، این لایق‌ترین صدراعظم ایران در محرم ۱۲۶۸ از مقام صدارت عظمی عزل شد و در شب شنبه 20 دی 1230 (163 سال پیش) به دستور ناصرالدین‌شاه و توسط حاجب‌الدوله در حمام فین کاشان به قتل رسید.

برکناری از صدارت و قتل ناجوانمردانه او چیزی نبود جز از بین بردن ریشه های ترقی خواهی و نگرش مثبتی که امیرکبیر برای ایران داشت اما خیلی ها چشم دیدنش را نداشتند. میرزا محمدتقی خان فراهانی ستاره بی‌نظیری در تاریخ ایران‌زمین بود که صدارت باکفایتش تحمل خیلی‌ها را طاق کرد و سرانجام حکم قتل او را از ناصرالدین شاه گرفتند. مقبره امیرکبیر در شهر کربلای معلی می باشد.

درباره محل خاکسپاری امیرکبیر همه منابع تاریخی اجماع دارند که پیکر میرزا تقی خان امیرکبیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به گفته میرزا جعفر حقایق‌نگار خورموجى، پیکر امیر را روز بعد از شهادت به قبرستان پشت مشهد” کاشان بردند و به رسم امانت کنار قبر سید محمد تقی پشت مشهدی” از علمای مشهور کاشان به خاک سپردند.

اما چند ماه بعد، با پیگیری‌های عزت‌الدوله” همسر امیرکبیر، که نقش بزرگی کنار مجاهدت و پایداری امیر داشت و می دانست جسم بی جان او نیز نباید نزد شاهان قاجار باشد، کالبد امیر را به کربلای معلی منتقل نموده و دفن کردند تا روح این بزرگمرد ایران زمین برای همیشه در رواق شرقی حرم مطهر سیدالشهداء(ع) آرام گیرد.

هرچند اینکه چرا او را به کربلا بردند و اینکه چطوری در آن زمان جسد این مرد بزرگ را با امکانات محدود آن زمان به عراق منتقل کرده اند؛ هنوز هم جای سوال است.

 


گذری بر زندگی نامه امیرکبیر

 

تاریخ پر فراز و نشیب جامعه‌ی ایران در طول سالیان دراز حیات خود، حکومت های مختلف و گوناگونی را به خود دیده است. حکومت هایی که در مواردی موجب ننگ امروز مردم به شمار آمده و از مطالعه‌ی تاریخ آن حکومت ها چیزی جز اندوه و حسرت عاید خواننده نمی شود. با وجود این، در همان دوران نیز شخصیت های مهمی به چشم می آیند که موجب افتخار و مباهات جامعه‌ی ایرانی شده اند. میرزا محمدتقی خان  امیرکبیر یکی از شخصیت هایی است که در دوران سیاه حکومت قاجاریه به ویژه دوران سلطنت ناصر الدین شاه قاجار هم چون آفتابی تابناک تابیده و موجب پیشبرد فرهنگی و مذهبی جامعه‌ی ایرانی شده است.

 

 

 

 گذری بر زندگی نامه امیرکبیر

نام اصلی امیرکبیرمحمدتقی» و زادگاهش قریههزاوه» واقع در دو فرسخی شمال غربی شهرستان اراک است. هزاوه» از محله های فراهان عراق[1] محسوب می شود، فراهان زادگاه خانواده بزرگ قائم مقام ها است.[2] تاریخ ولادت او در دسترس مورخین نمی باشد و تنها با استناد به شواهد و قرائن می شود حدس زد که او احتمالا حدود سال 1222ه.ق/07 م متولد شده است.[3] پدرش کربلائی محمدقربان نام داشت و فرزند طهماسب بیک بود، وی به عنوان آشپز در دربار قائم مقام اول[4](مرحوم میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ) مشغول بود و پس از فوت میرزا بزرگ، ‌به عنوان ناظر آشپزخانه در دربار قائم مقام دوم(پسر قائم مقام اول، ‌میرزا ابوالقاسم قائم مقام) ادامه کار داده و بسیار مورد لطف وی بوده است. مادرشفاطمه» یافاطمه سلطان» نام داشت، ‌وی دختر استاد شاه محمد بنا اهل فراهان بوده است.[5]

سمت های محمد قربان در خاندان قائم مقام و سنت کهن نظام اجتماعی ایران موجب شد تا میرزا تقی هم با اطفال خانواده قائم مقام محشور باشد، توضیح آن که طبقه خواص و اعیان و توانگران در سرپرستی گماشتگان و وابستگان خود نوعی تعهد داشتند و خانه زادان را به چشم فرزندی می نگریستند و اگر آن ها را دارای هوش و زیرکی بالا می یافتند، آن ها را درکنار فرزندان خود پیش معلم سرخانه به درس خواندن می گماشتند، از این رو فرزند محمدقربان ـ یعنی میرزا تقی ـ نیز با آن خاندان محشور بود.[6] این وضع خاص برای تربیت یک فرد لایق و صاحب جنبه های مختلف خیلی مؤثر بود، زیرا او هم از یک خاندان فقیر و طبقه پائین و محروم جامعه بود و هم با خاندانی عالی و مرکزی که سررشته امور مملکت و ت و ملت در آن جا متمرکز بود پرورش یافت. در واقع او هم رفاه و آسایش و ناز و نعمت طبقات ممتاز را از نزدیک می بیند و هم درد و رنج های طبقات عامه و زحمتکش را به خوبی لمس می کند.[7] نقلی است که وی در دوران کودکی مسئولیت بردن ناهار بچه های قائم مقام را داشته است. پس از بردن غذا، همان جا پشت در اتاق به بهانه منتظر ماندن برای بردن ظرف های غذا می ایستاده و به تدریس استاد ایشان گوش می داده و هر چه را که می شنیده فرا می گرفته است. یک روز وقتی قائم مقام از فرزندانش سؤالاتی درسی می پرسد، هیچ یک نمی توانند به آن ها پاسخ دهند، ولی میرزا تقی خان به تمامی سؤالات پاسخ داد، قائم مقام از او پرسید که این ها را از کجا آموخته او نیز در جواب، ماجرا را تعریف می کند. قائم مقام که به عشق فراوان وی نسبت به فراگیری علم و دانش پی برد، در مقام تربیت او برآمد و به او اجازه داد تا هم ردیف دیگر شاگردان در کلاس حاضر شده و کسب دانش و معرفت کند.[8] نقل است که روزی قائم مقام نگاه به سیمای امیر کرد و به او گفت: فرزند در آتیه تو مشاغل بزرگی را اشغال خواهی کرد و روزی خواهد رسید که در باریک ترین مواقع اگر خائنین و مغرضین مزاحم نشوند، کشتی طوفانی مملکت را از گرداب هلاکت و پریشانی نجات خواهی داد.»[9] او در دستگاه قائم مقامان، هم پرورش فکری می یافت و هم با زیر و بم حکومت و مشکلات و معضلات کشور آشنا می شد و هم از آنان معرفت، کتابت، انشا و کیاست می آموخت. خدمت به عباس میرزا او را وارد افق های اصلاح طلبی و ترقی خواهی نمود، هر چند امیر در اصلاح طلبی به مراتب از مخدومینش پیشتاز شد.[10] میرزا تقی خان امیرکبیر، ‌در اثر ذوق فطری که داشت به خوبی تحت نظر معلمان خود مشغول فراگرفتن علوم مختلف گردید، تا این که در سنین جوانی مردی قوی الاراده و خردمند و با تجربه و کاردان بار آمد.[11] او در دستگاه محمدخان زنگنه که در آن موقع مقام امیرنظامی عباس میرزا ولیعهد را در آذربایجان داشت، وارد و مشغول خدمت دولت شد و در سلک مستوفیان محمدخان درآمد. میرزا تقی خان در پیِ حسن تدبیر و نشاط طبیعی و اراده خستگی ناپذیری که در انجام کارها و وظایف از خود نشان داد، موجب افزایش توجه و حسن نظر امیرنظام به خود شد و به قدری رابطه نزدیکی  با یکدیگر پیداکردند که در کلیه امور جزئی وکلی کشور مشارکت می نمودند. در پی همین حسن سلوک و آشنائی کامل او به آداب معاشرت با مأمورین خارجی، دوبار به همراه یک هیئت رسمی به روسیه سفر کرد و هر بار اقامتش در آن کشور چند ماه به طول انجامید. او در این سفرها با اکثر مناطق اروپائی روسیه[12] از نزدیک آشنا شد. همچنین او به مدت چهار سال در رأس هیأت نمایندگی ایران در ارزرم در امپراطوری عثمانی(ترکیه) اقامت داشت. در یک سفر به روسیه بود که عباس میرزا ولیعهد، او را به همراه خسرومیرزا(فرزند عباس میرزا) در شوال 1244ه.ق برای معذرت خواهی از قتل گریبایدوف [13] به پایتخت روسیه نزد امپراطورنیکلای اول» مأمور کرد، ‌در آن مسافرت او با امپراطور به زبان روسی صحبت کرد که نشان از تسلط او به زبان روسی بوده است، در آن زمان  میرزا تقی خان 22 یا 24 ساله بوده است. البته او پس از بازگشت از مأموریت در اثر لیاقتی که از خود نشان داد به مقام وزارت نظام آذربایجان رسید و ملقب به وزیرنظام شد.[14] میرزا تقی خان از زمان نوجوانی در خدمت دربار قاجاریه در تبریز بود. آخرین سمت وی پیشکاری و قائم مقامی ناصرالدین میرزا ولیعهد بود.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها